فقط بخندید

خنده حق ماست پس بخند

 خانم ها مثل رادیو هستند. هرچی می‌خواهند می‌گویند ولی هر چه بگویی نمی‌شنوند.

خانم هامثل چسب دوقلو هستند، اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد, دیگر باید سیم
را برید


خانم ها مثل موتور گازی هستند، پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت



خانم ها مثل رعد و برق هستند، اول برق چشم‌هاشون می‌رسه , بعد رعد صداشون



خانم ها مثل لیمو شیرین هستند، اول شیرین و بعد تلخ می‌شوند



خانم ها مثل موبایل هستند، هر وقت کاری مهم پیش می‌آید در دسترس نیستند



خانم‌ها مثل گچ هستند، اگر چند دقیقه مدارا کنید آن‌چنان سخت می‌شوند که هیچ

شکلی نمی‌گیرند


خانم ها مثل کنتور برق هستند، هر چند سالی یک‌بار سن آنها صفر می‌شود


اگه تیپ بزنیم بریم سر کار، میگن ببینم با کی قرار داری؟



اگه لباسهای معمولی بپوشیم، میگن تواصلا" سلیقه نداری



اگه زیاد بگیم دوستت دارم، میگن باز چه نقشه ای تو سرته



اگه نگیم دوستت دارم، میگن پای کَسِ دیگه ای وسطه



اگه زیاد بهشون زنگ بزنیم، میگن به من اعتماد نداری



اگه زنگ نزنیم، میگن انگار سرت خیلی شلوغه



اگه تو خونه زیاد بخندیم، میگن دیونه شدی



اگه کم بخندیم، میگن بخت النحس



اگه شام بخواهیم، میگن فقط فکر شکمشه



اگه شام نخواهیم، میگن ذلیل مرده شام با کی کوفت کردی!



شما بگین ما چیکار کنیم؟

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

جکستان جدید

 

ل.ر.ه بچشو میزاره مدرسه تو لندن تا انگلیسی یاد بگیره
بعد از یک سال میره بهش سر بزنه تمام همکلاسیاش داد میزنن : شمس الله بوات اومده
جکستان جدید

تو تهران حکومت نظامی بوده، فرمانده به سرباز میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازهه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: قربان این یک آدرسی پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!

جکستان جدید

شرایط مهارتی جدید در استخدام خلبان:
۱ـ مهارت کامل در فرود بی چرخ…تک چرخ…و یا با چرخ پنچر..
۲ـ مهارت کامل در فرود با یک بال..یک و نیم بال…بدون بال..
۳ـ مهارت کامل در فرود با موتور نیمه روشن..نیمه خاموش…تمام خاموش…
۴ـ داشتن مهارت کافی در تعویض ویا رفع گیر چرخ بهنگام فرود..
۵ـ تعمیر قطعات موتور خاموش بهنگام فرود طی زمان ۵ ثانیه…زمانهای کوتاهتر در اولویت میباشند..

جکستان جدید

روزی سوسن (همسر شیخ) به اتاق اعتکاف شیخ وارد شدند و شیخ را خونین و مالین در حال ناله دیدند. شیخ در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین

 

جکستان جدید

برای ل.ر.ه مهمون میرسه براش یه مرغ سر میبره. مهمونش میگه راضی به زحمت نبودیم . ل.ر.ه میگه : زحمتی نیست سه تاشون رو سگ خورد یکیشونم تو بخور

جکستان جدید

غضنفر میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده..؟
-طرف میگه پونصد
غضنفر میگه شکرش چنده..؟
-میگه مجانیه
غضنفر میگه پس ۲کیلو شکر بده

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

 

 

فقط یه کرمانشاهی میتانه یه جمله کلا با فعل بسازه:

داشتم میرفتم برم دیدم آمد گرفت نشست گفتم بزار برم بپرسم ببینم میاد نمیاد دیدم میگه نمیخوام بیام برو بذار بگیرم بخواوم

 

 

طی مسابقه دو استقامت در لرستان به دلیل منحرف شدن دوندگان از مسیر مسابقه،مسئولان پس از شش ماه تلاش توانستند دوندگان را حوالی یونان به ضرب گلوله متوقف و پیکر پاک آنان را به میهن اسلامی بازگرداندند

 

 

 

لر با خارجی سر توالت فرنگی دعواش میشه. میان میگن چی شده؟! میگه: بابا من 1 هفته س از این چشمه دارم آب میخوریم این بیشعور اومده ریده توش!!!!!! 

 

 

 

گفت از حادثه ای لبریزم ، من پر از فریادم ، در درونم غوغاست
گفتم این حال تو را میفهمم ، دستشویی آنجاست !!!
 
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه:
من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم..
لطفا یه چیز خوب به من بگو
شوهر: بیناییت فوق العادست عزیزم!!!
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
وصیت غضنفر :
من از شب اول قبر میترسم منو شب دوم خاک کنید !
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
تحقیقات دانشمندان نشون داده
جمله ” تا۵ دقیقه دیگه آماده ام.” خانوما
و جمله ” تا ۵ دقیقه خونه ام.” آقایون
یه معنی رو میده!!!
 
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید
این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات
و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید !
حتما لاغر میشوید .
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
برای یک زن زیاد مهم نیست شوهرش کجاست
همینکه بدونه به شوهرش خوش نمیگذره براش کافیه!
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
یه قانونی هست که میگه :
یه مریضی میگیری که از هر یک میلیون نفر یه نفر اونو میگیره !
اما تو قرعه کشی بانک بین دونفر هم که باشه تو برنده نمیشی !
 
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
غضنفر ﺍﺯ ﺟﻮﺏ ﻣﯽ ﭘﺮﻩ ﺍﺯﺵ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻥ
ﺩﻭﺭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ ﻣﯿﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ
ﺩﻭﺭ ﺗﻨﺪ ﻣﯽﺯﺍﺭﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
از غضنفر میپرسن
جمله “مادر شوهرم را بوسیدم”
ماضی نقلی است یا استمراری؟
میگه هیچ کدام ! ماضی اجباری !
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
’̿’̿ ̵͇̿̿̿з=(•̪●)=ε/̵͇̿̿/’̿’̿ ̿
………..▌……..
………./ ……..
هیچکی از جاش تکون نخوره
بوس بده بیاد
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
سلامتی مادرهای قدیم که وقتی لنگه دمپایی رو پرت میکردن طرفمون صاف میامد میخورد تو سرمون!!!
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
وقتی تو پشت فرمون باشی بابات کنار دستت امکان داره یه سری قوانین جدید هم به
قوانین راهنمایی اضافه بشه …وقتی بابات نشست پشت فرمون همون قوانین
راهنمایی هم میتونه کنسل بشه!
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست
مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه … !!
 
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
پشت خاور نوشته بوود:همه از من میترسن من از نیسان ابی
پشت نیسان نوشته:همه از من میترسن من از زنم
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ،
چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت
مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
 
غضنفر رفته بود واسه مصاحبه استخدامی یارو ازش پرسیده بود:
اولوالعزم به کیا میگن؟
میگه : چهارده معصوم !
 
ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
اینجا ایران است یعنی:
ببخشید پرواز ۱۷:۴۵ چه ساعتی میشینه؟
ببخشید اتوبوس ۹:۳۰ ساعت چند حرکت میکنه ؟
ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین ؟ چنده !؟

 
غضنفر میخواسته از خونه بره بیرون ،  میگه : ساعت ۱۲-۱۱ میام
باباش میگه: حالا خودت به درک! اون دختره صاحاب نداره !؟

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

جک تصویری

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

جک تصویری

 

 

وظیفه انگشت کوچک پا این است که با لبه دیوار، پایه مبل یا صندلی برخورد کند و اشک ما را در بیاورد تا سطح کره چشم پاکیزه شود و همانا پاکیزگی وظیفه هر مسلمان است.

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تومینگرد و به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیرکه باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

2- هوس بازان کسی راکه زیبا میبیننددوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا میبینند...

3- وقتی تو زندگیبه یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشه جاش دیوارمیذاشتن...

4- آنچه که هستی هدیه خداوند است و آنچه که میشوی هدیه تو به خداوند... پس بی نظیر باش ...

5- شریف ترین دلها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آننباشد ...

6- بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای میروید...

7- وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد یادت باشه که دریای آروم ناخدای قهرمان نمیسازه.

8- هر اندیشهی شایسته ای به چهره انسان زیبائی میبخشد ...

9- قابل اعتماد بودن ارزشمند تر ازدوست داشتنی بودن است ...

10- نگو: شب شده است ... : بگوصبح در راه است.

 


 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ “زوروِ ” داره از دست گروهبان گارسیا در میره

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر

دارم با تلفن حرف میزنم. زنم میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ  سارکوزی بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو می خواست

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم

صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست

حالا از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم صادقی گوش بدیم!

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !

جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی

تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه… اومده میگه… روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم

دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا كنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده كنن

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:,ساعت 19:33 توسط djpouya| |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


Power By: LoxBlog.Com